مجموعه ي سه مفصلي :

ديسک و فاست هاي بين دو مهره ي مجاور يک مجموعه ي 3 مفصلي تشکيل مي دهند که از نظر بيومکانيکي با يکديگر مرتبط مي باشند. آسيب نامتقارن ديسک کينماتيک تمامي واحد را تحت تاثير قرار مي دهد و همچنين مفاصل بالاتر و پايين تر را تحت تاثير قرار مي دهد که منجر به حرکات نامتقارن در فاستها، استرس هاي غير طبيعي، حتي تخريب غضروف مي شود. اگر ديسک تخريب شود هم محتوي آب ديسک و هم ارتفاع آن کاهش مي يابد. تنه مهره ها به يکديگر نزديک مي شوند و سوراخ بين مهره اي و کانال نخاعي تنگ مي شوند.

تغييرات اوليه :

به طور اوليه شلي ديسک افزايش يافته و تحرک و حرکت انتقالي در سگمان هاي فقرات افزايش مي يابد. تقابل سطوح مفصلي فاست ها تغيير يافته و کپسول تحت استرين قرار مي گيرد که منجر به تحريک، تورم و اسپاسم عضلاني مي شود.

تغيير کنترل عضلاني :

تغيير عملکرد گيرنده هاي مفصلي در مفصل متورم تاثير منفي بر فراخواني عضلات دارد. هم چنين درد به عنوان يک فاکتور تغيير دهنده و کاهنده ي الگوهاي فراخواني عضلات ثبات دهنده فقرات عمل مي کند. افزايش نيروهاي برشي که به علت ضعف ثبات دهنده رخ مي دهند به خصوص در دامنه ي مياني ممکن است باعث هايپرموبيليتي يا بي ثباتي سگمنتال شود.

تغييرات استخوان پيش رونده :

با نقص مکانيک فقرات و تحريک مکرر، در مفاصل فاست و لبه هاي استخواني تنه مهره اي تغييرات پيش رونده استخواني مشاهده مي شود. ساختارهاي استئوفيتي تنه مهره اي فاست و spondylitic lipping و خار در تنه مهره ها ايجاد شده و منجر به هايپوموبيليتي مي شود. اين امر منجر به تنگي بيشتر در سوراخ بين مهره اي مرتبط و کانال نخاعي مي شود. در فقرات گردني، مفاصل آنکوورتبرال سفت، زبر و بد شکل مي شوند.

پاتولوژي هاي مرتبط :

بي ثباتي سگمنتال :

تعريف بي ثباتي سگمنتال :به کنترل ضعيف در نواحي خنثي در دامنه فيزيولوژيکي حرکات فقرات گفته مي شود که به علت کاهش ظرفيت سيستم ثبات دهنده ي عصبي عضلاني براي کنترل حرکت مي باشد. به طور باليني در بيماراني مشاهده مي شود که در دامنه مياني حرکت فقرات دچار مشکل باشند و در حرکات خود دچار شيفت يا تغيير شوند.

تنگي  ( stenosis ) :

تنگي به باريک شدن يک مسير يا مجرا گفته مي شود. در فقرات، تنگي ممکن است در کانال نخاعي ( تنگي مرکزي ) يا در کانال ريشه عصبي ( تنگي جانبي ) اتفاق بيفتد و ممکن است مادرزادي يا اکتسابي باشد. تنگي ممکن است به علت ساختارهاي بافت باشد مثل : پروتروژن ديسک، اسکارهاي فيبروتيک  يا تورم مفصلي و يا تنگي به علت استخوان باشد مثل ساخت هاي استئوفيتي و يا به علت اسپونديلوليستزيس. با پيشرفت تنگي، نشانه هاي عصبي بروز مي يابند. با اکستانسيون شدت علايم بدتر مي شود.

نشانه هاي عصبي :

نشانه هاي ريشه هاي عصبي يا نشانه هاي طناب نخاعي در موارد زير اتفاق مي افتد :

·         هنگامي که پروتروژن ديسک بر روي ريشه عصبي يا طناب نخاعي فشرده مي شود.

·         هنگامي که ارتفاع ديسک به علت تغييرات تخريبي کاهش يافته است و يا مهره به علت نيروهاي برشي بيش از حد حرکت انتقالي انجام داده باشد و منجر به کاهش فضاي کانال مي شود.

·         هنگامي که به علت تروما يا تخريب، التهاب وجود داشته باشد و يا در بيماري هايي که با ادم و تنگي همراه باشند.

· هنگامي که مفصل فاست دچار نيمه در رفتگي شده  و ريشه ي عصبي بين سطح مفصلي فاست فوقاني و به پديکل گير بيفتد.

· هنگامي که اسپونديلوليز منجر به رشد استئوفيت در فاست هاي مفصلي و يا لبه هاي تنه مهره مي شود که منجر به کاهش فضاي کانال نخاعي يا فضاي بين مهره اي گردد.

· هنگامي که اسپونديلوليستزيس رخ دهد يا زماني که پس از آسيب يا جراحي نخاعي، ساختارهاي اسکار يا چسبنده تشکيل شوند.

ديسفانکسيون :

چرخه ي ديسفانکسيون از آسيب، درد و سفتي عضلاني است که  منجر به محدوديت حرکت، درد و دوباره سفتي عضلاني مي گردد مگر اين که درمان هاي مناسب صورت پذيرد.


منبع : دکتر حسینی